images/images/Logo.png

مصاحبه سازمان بسيج دانش آموزی استان فارس با دانش آموز حسام حيدری از اعضای انجمن رباتیک نوين

مصاحبه سازمان بسيج دانش آموزي استان فارس با داشن آموز حسام حيدري از اعضاي انجمن رباتيك نوين

خودتان را معرفی کنید؟حسام حیدری علمدارلو

hesaamHeydari 1

دوران ابتدایی،راهنمایی را در کدام مدارس درس خوانده اید؟

دوران ابتدایی در مدرسه سید نظام الدین روستای نوجین از توابع فراشبند و راهنمایی را در تیزهوشان عشایری جهانگیرخان قشقایی شیراز گذراندم.

و اکنون کلاس چندم و کدام مدرسه و جه رشته ای تحصیل می کنید؟

تیزهوشان عشایری یادگار ولایت دوم ریاضی فیزیک که در شهرک صدرا شیراز تحصیل می کنم.

hesaamHeydari 2

برای آینده چه برنامه ای دارید؟

می خواهم برای صخره بزرگی که کنکور نام دارد تلاش کنم و رشته مکانیک دانشگاه شیراز را بدست بیاورم تا بتوانم رباتیک را در کنار آن ادامه دهم.

از کی وارد بسیج شدید و هدفتان چیست؟

از دوم راهنمایی ثبت نام کردم و از اول دبیرستان به عنوان مسئول بسیج مدرسه مشغول به فعالیت شدم و از همین تابستان مدیر فضای مجازی حوزه بسیج دانش آموزی عشایر شدم.

هدفم از حضور در بسیج دانش آموزی این است که بدانم چگونه باید با دشمنان داخلی و خارجی مبارزه کنم و نحوه نفوذ آنها در ذهن ما چگونه است و بتوانم دوستانم را راهنمایی کنم و همچنین دیدم به اتفاقات و موضوعات دنیا دیدی سازنده و بهتر بشود.

از مسابقات رباتیک برایمان بگویید.

یادم می آید در یکی از روز های پاییزی و ایام اول مهر بود که مدیر سخت کوش مدرسه ی تیزهوشان عشایری جناب آقای حاجی رضا یوسفی که یکی از مشوقان من بود در سر صف مدرسه موضوعی تازه و نوین را مطرح کرد که ترکیبی از کامپیوتر ، مکانیک و الکترونیک بود . من با دیگر دوستانم در این کلاسها شرکت کردیم و سرانجام مسابقاتی برگزار شد که من و دوستم شهاب اسماعیلی از کلاسمان به عنوان برگزیدگان مدرسه به انجمن رباتیک نوین معرفی شدیم وطی مصاحبه ای که از ما شد ما را به مسابقات رباتیک که توسط دانشگاه صنعتی شریف، دانشگاه ولنگونگ استرالیا و شرکت نوآوران ابزار دانش آموز (ناد کو) و سازمان آینده سازان برگزار می شد ، اعزام کردند.

خب بعدش چی شد؟

ما بعد از یک ماه آماده سازی ربات فوتبالیست به تهران رفتیم که متاسفانه یا خوشبختانه بعد از 2 برد و1باخت در مرحله ی یک هشتم نهایی شکست خوردیم.من دوباره عزم خود را جزم کردم وبا خودم گفتم یه بار دیگه بریم ببینیم چی میشه. این بار توسط پدرم یک بار دیگه در مسابقات شرکت کردم.این بار من بصورت انفرادی در رشته جنگجو در مسابقات کشوری که در شیراز برگزار می شد و به افتخار نام خلیج همیشه فارس،جام خلیج فارس نام گرفته بود شرکت کردم که اینبار طی 5سری برد و 2سری باخت،مقام هفتم کشوری را بدست آوردم.

با این نتیجه ای که به دست آورده بودم مدیرم جناب اقای حاجی رضا یوسفی حامی مالی تیمم شدند و این بار با ربات های برنامه نویسی به مسابقات اعزام شدم که توانستم با اختلاف 2ثانیه نفر اول در رشته ی آتش نشان راهنمایی شوم.

خب؟

در این زمان من بسیار خوشحال شدم و دیگر نمی دانستم که اول به چه کسی خبر بدهم، خانواده ام یا مدیرم. مربی ام وقتی که شنید اصلاً قرار نداشت. .هنوز 5 دقیقه از بردم نگذشته بود که اقواممان زنگ می زدنند طوری که دیگر نمی توانستم گوشی ام را در جیبم بگذارم.

توضیح بیشتری بدهید از مراسم اهدای جوایز؟

در زمانی که باید روی سن می رفتیم ابتدا باید گل لاله ای را از جلوی سن بر می داشتیم بر روی بنر یادبود شهدای هسته ای می گذاشتیم. این بنر در دو روز مسابقات در محل مرکزی مسابقات قرار داشت که شرکت کنندگان روی آن برای پدر شهید مصطفی احمدی روشن یادگاری را می نوشتند. من زمانی که روی سن رفتم این افتخار را داشتم که جایزه را از دستان پاک پدر شهید احمدی روشن بگیرم.

زمانی که به مدرسه آمدم مدیرم برایم جشن گرفت،پلاکارد زد، بنر زد که بگوید دانش آموز عشایری که فقط پدر و مادر خود را در عکسی کاغذی می بیند و تنها می تواند و بعد از یک ماه و نیم دو ماه در زمان مرخصی های فصلی با طی مسیری 5 ساعته به دیدار پدر و مادر خود برود، می تواند اول شود.

در سال 91 بود که ماه اسفند فرا رسید. موقع آن بود که ربات شیء جمع کن مغناطیسی ام را به مسابقات ببرم. این بار بدون هیچ مصاحبه ای به تهران اعزام شدم و این بار مدیرم، پدرم و رئیس انجمن رباتیک نوین مشوقان اصلی من بودند. در این دوره، مسابقات در خود دانشگاه شریف برگزار می شد که نادکاپ شریف نام گرفته بود.

من توانستم بار دیگر آن هم در رشته ای تازه و مقطع دبیرستان مقام اول رشته ربات شیء جمع کن مغناطیسی و سهمیه ی مسابقات جهانی که در دبی(امارات)و توسط دانشگاه ولنگونگ استرالیا برگزار می شد را بدست بیاورم..متاسفانه به علت نوسانات قیمت دلار ،از ایران کسی نتوانست به مسابقات برود. تفاوتی که امسال با سال های قبل داشت این بود که مسابقات نام دیگری را به خود گرفته بود نام یادواره ی شهدای هسته ای.

امسال هم امیدوارم با 2 رباتی که در مراحل مکانیک اش هستم موفق شوم.

اولین کلمه که به ذهن تون می رسد بفرمایید:

مدرسه : تیز هوشان یادگار ولایت

بسیج : مدرسه عشق

ربات : علاقه و آینده

درس : آینده

شهید : آرزو

وظیفه : بسیج دانش آموزی

عشایر : خانواده

فضای مجازی : جبهه جنگ نرم

و امّا حرف آخر؟

اینجا من خود را موظف می دانم از کسانی که مرا در این راه پر فراز و نشیب همراهی کردند تشکر کنم. آقای حاجی رضا یوسفی(مدیر آموزشگاه عشایری استعدادهای درخشان یادگار ولایت)،آقای ایمان کریمی(رئیس انجمن رباتیک نوین شیراز)و پدر دلسوزم که بدون هیچ خمی به ابرو آوردن مرا یاری کرد و گفت:« هر شکستی مقدمه ی یک پیروزی است».

بالا